پارانوئیدهای سپید

سپیدی های روسیاه

پارانوئیدهای سپید

سپیدی های روسیاه

توهم

در توهم مبهم من جای تو کجاست؟ 

لابه لای صندلی های خالی و پر کافه ها و در میان آرواره هایی که مدام باز و بسته می شوند و بی رحمانه کلمات نازنین را در هوایی نه چندان تمیز رها می کنند . یا در آرواره های من و تو که باهمه آن ها فرق داردو  سیگارهایی که  نا جوانمردانه بر لبانت می سوزند  و فضایی که دائم می چرخد .

دیشب  در توهمم تو را لا به لای پرز های موکت سبز خانه ای دیدم که هرگز مال من نبود یا شاید بود اما در تناسخی دور . آن قدر دور که حالا اصلن به یاد ندارم . می دانم که گوشه ای در من نشسته ای و  با لبخند همیشگی ات منتظری که تا ده بشمارم آن گاه چشم بردارم و پیدایت کنم . آری می دانم که در منی  اما نگاه هرزه و سرگردانم را چه کنم  ؟ 

با تنی  شل و وارفته و موهایی که هر روز و هر روز بیشتر روی آن رشد می کنند روی تخت افتاده ام . خیسم نمیدانم این منم که  خیسم یا تختم مدام عرق می کند .  فرقی نمی کند مهم این است که ما من و تختم با هم عجین شده ایم و به هم چسبیده ایم .هر روز هر شب من  سوار بر تختم به دنبال تو می گردم در حالی که  تو در انتظار اسب سفید و  کودن همیشگی نشسته ای .

به راستی در توهم مبهم من جای تو کجاست ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد