خوابِ دیدنت را خواب دیده ام٬ بی تعبیر...
.
هرچند نمی دانم٬ خوابهایت را با که شریک می شوی٬ اما هنوز شریک تمام بی خوابی های من تویی...
چشمام رو بستم و دیدمت٬ همونطوری که همیشه آرزو می کردم.. بعضی وقتا فکر می کنم اگر رویاهایم رو از من بگیرن٬ می میرم ...
می دانم قهوه ای که می نوشم با من و پیشانی و سرنوشتم٬ هیچ نسبتی ندارد! و قسمت من از تو تنها ٬ حسرتست و فالهای حافظی که جواب نمی دهند! با اینهمه هر روز قانون نسبیت انیشتن را مرور می کنم..شاید ...
.