پارانوئیدهای سپید

سپیدی های روسیاه

پارانوئیدهای سپید

سپیدی های روسیاه

جنون

 

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخواست که من به زندگی نشستم

زیباترین حرفت را بگو... شکنجه پنهان سکوتت را آشکار کن...و هراس مدار از اینکه بگویند ترانه ای بیهوده می خوانید...

 

امشب می خوام به افتخارت یه دل سیر حرف بزنم...به افتخار تو که مثل توهمات تخیلی من واسه خودت می ری و می آیی و به هیچ جاییت هم نیست که سر من چی میاد...ببین، الان وقت خوابه و من می خوام راست ترین حرفهای زندگیمو بی ملاحظه و بی حد و مرز تو این نیمه شب زمستون بزنم. هیچم برام مهم نیست که پلکات هی بیفته و سرت بخوره به میز و نوک دماغت قرمز بشه...!

یه شب بود مثل دیشب و نه هیچ شب دیگه ای . روحمو دادم به باد که داشت خودشو پاره می کرد که بگه منم هستم.اونم دید بدچیزی گیرش نیومده ، لاکردار همه رو برداشت و رفت و یه ذره هم تهش جا نذاشت واسه وقتهایی که می خوام قسم بخورم یا ادا در بیارم که مثلا روحیه مو باختم ، یا از سر لطف اجازه بدم یکی برینه توش...

آهای؛ ملاحظه کاری ، مازوخیست... تو خفه! ... وسط دعوا نرخ تعیین نکن که اینجا بده از ریدن تو روحم بگم و باید حواسم باشه که هر نجیب زاده مودب ، اطو کشیده ، سوسولِ جیگر .... ممکنه اینا رو بخونه و از این الفاظ به اصطلاح رکیک یه هفته تب کنه...

دلم می خواد سر به تن هیچ حرومزاده ای نباشه...آدم حسابی هاش به کنار.دلم نمی خواد اینارو با اسم مستعار به خورد جماعت بدم که مثلا یهو جا نخورن که این خانم چرا یهو چاک دهنشو کشیده و داره هر چی می تونه می گه.

ببین ؛ اصلا می خوام ببینم کی جیگرشو داره بیاد جلو و به من بگه خفه شو؟...نه واقعا. اگه جیگرشو داری بیا جلو...منظورم همون شهامتیه که این روزا هممون قورت دادیم و یه آروغ فندقی هم روش که ای بابا ...شهامتو باد برده...

اصلا من نمی دونم مگه این روزهای کوتاه نمایشگاهه که اینطوری داری تماشا می کنی و کم مونده یه پاکت تخمه هم دستت بگیری و جق جق بشکنی؟....گور باباتو تخمه م یخوای بشکنی ، بشکن.فقط پوستاشو زمین نریز که جارو کشیدن این مخروبه ، جون از همه جای آدم در میاره...اینهمه سر و صدا که از این نره خرها و ماده سگها می شنوی ، نه که بخوان ناخن بکشن رو اعصاب من ...نه...اونا فقط دارن همسرایی میکنن که من خوابم نبره...

...خوب کجا بودیم؟...چی می گفتم؟...

آهان...گفتم می خوام امشب راست ترین حرفهای زندگیمو به زورو قلدری هم که شده بگم...

.....

چی بگم آخه.بی خیال. حوصله شو ندارم.خوابم می یاد.به هرحال سرتو در نیارم.خلاصه اش اینکه لطف کن سر یه قبر دیگه برینین و الا هیچ روح نمک به حرومی زیراین سنگ قبر نخوابیده که هی میای وبه خیال خودت با اون پوزخنداحمقانه می گی:هه هه...ریدم توروحش

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد